من از اول اول.............

سلام به همه ی دوستای خوبم تو نی نی وبلاگ ازامروز تصمیم دارم علاوه بر خاطرات به روز امیر حسین خاطراتش رو به همراه عکس از اول برای خودش که تو آینده بخونه و برای شما تعریف کنم

خوب اول از همه اینکه امیر حسین جونم مامانی از وقتی فهمید تو رو داره یه کم بعدش ویارش شروع شد یه ویاره خیلی بد اونم این بود که همش گرسنه بودم روزی ٣ دفعه فقط صبحانه میخوردم!!!!!!!!!!!!! تعجب نکن این طوریه دیگه تازه صبحها تهوع صبح گاهی هم داشتم تا ٥ ماه وای خیلی بد بود این از ویار حالا یه چیز بدتر اینکه من سر درد داشتم سردرد های بد خیلی بد اونقدر که همش هر چی میخوردم ازشدت درد بر میگردوندم خیلی بد بود ساعتها گاهی هم روز ها سر دردداشتم قرص هم که نمیشد خورد یعنی من دلم نمی اومد دیگه اتفاق خاصی نیافتاد تا اولین سونوگرافی که کلی استرس داشتم تا بفهمم تو سلامتی اولین سونوگرافی تو تاریخ ٢٩/٦/٨٩ بود که من تو هفته ی ١٣-١٤ حاملگی بودم  که خدا رو شکر همه چیز عالی بود اینم عکساش

بعد یه سونوگرافی دیگه داشتی تو تاریخ ٢٨/٧/٨٩ که اونجا معلوم شد که بلههههههه شما گل پسری بعدم قرار شد اسمتو بزاریم امیر حسین راستی ٣٠ مهر هم نامزدی عمه بود که کلی خوش گذشت بعد من دیگه بعد از نامزدی عمه ویارم خوب شد و موند سر درد ها که باهاش میساختم دیگه خرد خرد شروع کردم به خریدن سیسمونی که بعدا عکس هاشو برات میزارم راستی  جشن مختصری هم برای سیسمونیت تو تاریخ ٢/١٠/٨٩ گرفتم یه سونوگرافی دیگه هم تو تاریخ ١٥/١٢/٨٩ داشتی که اونجا معلوم شد مایع دور جنین در حداقل طبیعیه که دکتر وقتی برای آخرین چکاب رفتم گفت که تاریخ زایمان سزارین ٢٤ اسفنده اما گفت که همون روز یعنی ٢١ اسفند برم و سریع سونوگرافی انجام بدم تا معلوم شه که میتونم صبر کنم یا نه که معلوم شد مایع دور جنین به حدی کمه که باید حتما فرداش که ٢٢ اسفند و روز تولد خودم بود شما به دنیا تشریف فرمایی کنید خوباین بود یه مختصری از قصه ی بارداری من راستی یه چیز دیگه من با آزمایش اول فهمیدم که کمی کمکاری تیرویید دارم که با خوردن قرص حل شد اما من کلا خیلی استرس داشتم سر همه چیز خرص میخوردم حالا یه چیزی به مامانهای بارداری میگم که ممکنه این مطلب رو بخونن مامانها هر چی خدا بخواد همون میشه اگه شما حرص بخورین هیچ اتفاقی نمیافته پس یه چیز ریلکس ریلکس ریلکس باشید تا حاملگیه خوبی داشته باشید