من و کلی هدیه .....
اول سلام
دوم بزارید با نزدیکترین خاطره شروع کنم تا دیروز هر وقت میگفتی مامان نشقاشی (نقاشی) من یه ورق بهش میدادم تا نقاشی بکشه یعنی تا دیروز شما دفتر نقاشی به صورت رسمی نداشتی تا اینکه دیروز بابایی با دست پر اومد خونه و کلی برات چیزهای خوشگل گرفته بودکیف .جامدادی . مدادرنگی.یه خودکار باحال. خطکش شابلونی اینم عکسش
حلا اگه پسر من رو مسخره نمیکنید و بهش نمیخندید باید بگم این آقا عاشق انواع وسایل نظافتیه اعم از تی جارو برقی و وای از این آخری که به واقع پسری عاشقشه حال اصل مطلب از وجود این معشوق پسر ما همگان اطلاع دارند اول مامان جونش از مشهد براش یه دست لباس و یه جارو برقی آورد که بخاطر استفاده مداوم دار فانی را وداع گفت و بعد از مدتی که دیروز باشه همراه لوازم تحریر باباجونی یه عشق صورتی برات گرفت چشمات اد خوشحالی برق میزد هر چی میگفتیم امیرحسین کیفت رو نگاه کن دفترت اصلا توجه نمی کردی و مدام میگفتی آخ جون جاوووو بییییی یعنی آخ جون جارو برقییی خوب دیگه اینم یه جورشههههه اینم عکسش
راستی اینم عکس اولین نقاشی تو دفتر جدید
قربونت برم با اون نقاشیات