سه باره رفتم سلمونییی ...
سلام به همه ی دوستان گلم امروز من و امیر حسین رفتیم خونه ی آنا جونش (مامان بنده) بعد از اونجا چون از دیروز وقت گرفته بودیم با زن دایی سعید رفتیم آرایشگاه کوکی تو فرمانیه برای بار سوم طبق معمول همیشه آقا پسری تا وارد اونجا شد بنا رو گذاشت به گریه کردن که بیم بیییممم هونمون هونمون یعنی بریم بریم خونمون خونمون بعدکه یخش وا شد دیگه ما رو ول نکرد سرسره سرسره بعد آهنگ بعدی دوباره دوباره خلاصه کار اون آقای آرایشگر رو به اتمام بود که با یه لحن با مزه ای گفتی تموم شد اون بنده خدا هم گفت بله عمو جون تموم شد بعد ازت پرسید بادکنک چه رنگی میخوای گفتی زرد بعدم اومدیم خونه اینم عکساش اااااااااااااا این که آقای بادکنکه ههههههههه ههه بی...